معامله گری شغل من بازار فارکس باتلاق من
خودم رو یک معامله گر ( تریدر ) می دونم با تب بورس سال 98 با تحلیل تکنیکل آشنا شدم و تازه داستان من شروع شد . متاسفانه کسی نبود که واقعیت رو بگه و تازه وارد باتلاق شده بودم . اوضاع من در بازار بورس خوب بود چراکه روند صعودی بود و هر چیزی می خریدی سود می کردی حالا اگر کمی تحلیل تکنیکال بلد بودی می تونستی سود بیشتری بگیری این داستان تا سال ۹۹ طول کشید تا آن خروج های افسانه ای !
اما داستان من در بازار فارکس فرق می کرد یک سیستم بر اساس ایچی موکو ساخته بودم که در بهترین حالت در ماه ۲۲ سیگنال ورود به بازار داشتم و سود معقول هم بود اما چون در فضای مجازی میدیدم که سود های وحشتناکی از بازار می گیرند و ضرر های اندک با ریوارد های بالا من رو به فکر فرو برد و از خود راضی نبودم و یادمه که پیکنیک تحلیل آن زمان پست گذاشت که پشت فرمون دو درصد گرفتم .
خلاصه این جو باعث شد که به سمت دوره های پرایس اکشن rtm برم که آن زمان منابع زیاد نبود و بعد از طراحی سیستم بر اساس ار تی ام که شکست ها رو می گرفتم و ورود روی اف تی ار هدفم بود که با شکست افتضاحی روبه رو شدم اما خوش بختانه بورس صعودی بود و هنوز ایچی رو داشتم اما باز رفتم سراغ دوره جناب سعید خاکستر تنها استاد بنده که واقعا فن بیان ایشون افتضاح بود و نمی تونستم یادبگیرم چندین بار دوره های ایشون رو دیدم و پاسخ به سوالات را خواندم و جزوه و ……….
کار به طراحی سیستم معاملاتی براساس پیوت کشید و آن جمله ای که همیشه یادم می مونه ” اگر کس در خانه هست پیوت بس است ”
تست سیستم تمام شد و نتیجه از سیستم بر اساس ایچی موکو بهتر بود اما وین ریتم پایین بود و دوباره تمرین و تمرین این داستان تا به امروز طول کشیده و این داستان 6 ساله که همراه منه و من باز بیشتر می خوام و دوره های جدید رو دنبال می کنم که مطالبی رو به پیوت اضافه یا کم کنم که این کار باعث شده از سبک رفتار شناسی حرکت قیمت فاصله بگیرم .
این داستان برای این بود که بگم که مهم نیست که چقدر تلاش می کنی ولی باز کمه چون داری با بهترین های دنیا رقابت می کنی در این بازی لامصب صفر صفر و بعد از چند سال می فهمی که قرار بود ترید کنی برای اینکه زندگی کنی ولی الان داری زندگی می کنی تا بتونی ترید کنی
برای همین به بازار فارکس می گم باتلاق چون وقتی پات رو توش میزاری هیجان و ترس مهره کلیدی اعتیادت میشن و نمی تونی بیخیال بشی در بهترین حالت جز پنج دصد کسانی باشی که در بازار های مالی سود ده هستند که باز می خوای بهتر شی و بهتر و بیشتر و بیشتر این داستان تکرار میشه و هیچ وقت قرار نیست راضی بشی .
بد ترین مشکل بازار فارکس و شغل معامله گری بار روانی اونه چون باید یاد بگیری ترس رو سرکوب کنی طمع رو سرکوب کنی ناامیدی رو نادیده بگیری و یک کار تکراری رو هر روز تکرار کنی .
این سرکوب ها گند میزنه به احساساتت و دیگه برات مهم نیست آبی رو دوست داری یا قرمز خیلی کم خیلی کم واقعا خوشحال میشی چون یاد گرفتی از معاملات سودت خوش حال نشی و احساسات به شدت ضعیف میشن هر چند در بعضی از دوستان همکار دیدم که احساساتشون خیلی قوی شده و از حالت نرمال فاصله گرفته یا خیلی خوشحال میشن یا خیلی ناراحت و متاسفانه بعضی مواقع این سرکوب ها به صورت مشکلات جسمی خودشون رو نشون میدن مثل ریزش مو ( من کچل نیستم ) یا تیک های عصبی و ………..
اگر به گذشته برگردم به هیچ عنوان سراغ بازار های مالی نمیرم و سعی میکنم از طریق کاری که فشار روانی نداشته باشه زندگی ام رو اداره کنم به شما دوستان عزیز هم پیشنهاد می کنم به هیچ عنوان وارد بازار های مالی از جمله فارکس نشید .